دراز بکشی:|
- ۰ نظر
- ۲۶ دی ۹۲ ، ۱۱:۰۴
باستان شناسان با کلنگ آلبوم تاریخ را ورق می زنند
هـر چـی داشـتـم فـروخـتـم شـیـش مـاه دارم چـای گـلـسـتـان مـیـخـرم تـویـوتـا بـرنـده بـشـم !
تـازه فـهـمـیـدم تـویـوتـا جـایـزه چـای مـحـسـنـه !
کـمـرم شـکـسـت . . .
ایـنـم شـانـسـه مـن دارم؟
یه بار توی چت به یکی به میخواستم بنویسم باشه جای «ب» دستم خور به «ل» شد لاشه
الان یه هفتس جواب نمیده :|
من هر وقت زمین میخورم به جای اینکه ببینم کجام داغون شده
فقط نگاه میکنم دورم کسی نباشه.
بعد که میام خونه میبینم دستم قطع شده!!!
:)))))))))))))
صبح تو راه از یه خانمی خواستم ساعت بپرسم،
گفتم ببخشید،
گفت خواهش میکنم رفت!!!!!!!!!!!!!
ستایش خودش کم بود، 2ـشم رفت رو آنتن.
الان برای سری جدیدش پیش بینی میشه این اتفاقات بیفته:
یکی از بچه هاش میره زیر تریلی و صاف میشه به خیابون. بعد اون یکی بچه اش رو دزدها گروگان میگیرن، و جسد بچه درحالیکه با گلوله آبکش شده پیدا میشه. ستایش بعد از این حادثه دیوونه میشه و کارش به تیمارستان می کشه. ولی چون میخواسته به سبک فیلم های هندی با حداقل امکانات از تیمارستان فرار کنه، موقع فرار از بالای دیوار تیمارستان میفته و جفت پاهاش قلم میشه. خلاصه به همین روش با پاهای افلیج به زندگی ادامه میده تا چهل و هفت سالگی. بعد اون موقع به علت نحسی و بدشگونی ستایش، یه شهابسنگ به سمت زمین تغییر مسیر میده و میاد تا نسل بشر رو از صفحه ی عالم محو کنه.
صحنه ی پایانی هم ستایش رو نشون میده توی تیمارستان که داره دعا می کنه و میگه: "خداجون! من نمی خوام بمیرم..." و همزمان ابرهای گدازه ای ناشی از برخورد شهابسنگ، در پس زمینه داره میره بالا و مردم جیغ می کشن و مثل یه گله حیوون رم کرده فرار می کنن.
بعد از تموم شدن تیتراژ آخرین قسمتش هم پدرشوهرش رو نشون میدن که با تأسف سر تکون میده و میگه: "دیدین بالاخره افتاد؟"